«تجارت آزاد» حمايتشده، تجارت آزاد نيست
مترجم: محسن رنجبر
منبع: كاپيتاليسم مگزين
«در اين مقاله نويسنده ميكوشد با تمركز بر پيمان نفتا و تاثير آن بر وضع اقتصاد مكزيك، شرح دهد كه منافع تجارت آزاد تنها در صورتي پديدار ميشوند كه نظم خودانگيخته بازار در اين ميان حاكم باشد و بازار راه بهرهگيري از فرصتها و رشد اقتصادي را نشان دهد و اگر قرار باشد كه به شكل هدايتشده و هدفمند به منافع تجارت آزاد دست يابيم، ديگر تجارت آزادي در ميان نيست كه نفعي در پي آورد».
در نگاه خردهكشاورزي مكزيكي كه به خاطر پيمان تجارت آزاد آمريكاي شمالي (نفتا) از ميدان كسبوكار بيرون رانده شده، شايد نظريههاي فانتزي اقتصادي درباره منافع «تجارت آزاد» خيلي باورپذير نباشد. بر پايه نظريه مزيت نسبي، اگر بر شغلي كه بهتر از هر كار ديگري انجامش ميدهيم، تمركز كنيم و بعد محصولمان را مبادله كنيم، ثروت همه ما بيشتر ميشود. گذشته از هر چيز، اين ثروتمندترين كشورهاي دنيا هستند كه سطح بالايي از تخصصي شدن و تجارت را دارند؛ در حالي كه فقيرترين مردمان دنيا آنهايياند كه بيش از همه خودكفا هستند، غذاي مصرفيشان را خود تهيه ميكنند و صابون و لباسهايشان را خود ميسازند.
چنان كه آدام اسميت در «ثروت ملل» خود ميگويد، آنچه كه به بهترين شكلي مايه افزايش توليد كل در اقتصاد ميشود، تقسيم كار يا تخصصي شدن است.
به عنوان مثال، اگر فلوريدا پرتقال توليد كند و ما اين جا در پيتسبورگ فولاد توليد كنيم و بعد به تجارت محصولاتمان با يكديگر روي آوريم، هم رفاه ما و هم رفاه فلوريدا زيادتر ميشود. براي ما تهيه پرتقال از راه اين تجارت، ارزانتر از توليد آن در گلخانههاي محلي، به ويژه در ماه ژانويه تمام ميشود.
همين منطق مايه آن شد كه خريد فولاد از برزيل، روسيه و تازگيها از كارخانههاي به شدت حمايت شده چين براي ما به صرفهتر باشد (واردات فولاد آمريكا از چين در سال گذشته به 4/5 ميليون تن رسيد كه بيش از دو برابر واردات 1/2 ميليون تني از اين كشور در سال 2005 بود) و اين به كاهش جمعيت پيتسبورگ و لذا پايينتر آمدن تقاضاي آن براي پرتقال انجاميد.
در مقايسه با دهه 1950 - كه توليد فولاد در پيتسبورگ رونق داشت و چينيها در توليد پروانههاي كاغذي كوچكي تخصص داشتند كه شهربازي منطقه ما به كسي كه اردك درست را از آب بيرون ميكشيد، جايزه ميداد - جمعيت خود شهر پيتسبورگ نصف شده و از اين رو ما ديگر بازاري جذاب براي محصولات فلوريدا نيستيم.
با اين همه اگر بتوان چينيها را قانع كرد كه پرتقالهاي آمريكايي بيشتري بخورند يا همچنان به تامين مالي ديون دولت فدرال ما با نرخهايي كه از پس بازپرداختشان برميآييم، ادامه دهند و به اين ترتيب پولي را كه براي خريد فولاد از آنها خرج ميكنيم يا در والمارت براي خريد همه اين گوزنهاي لعنتي چيني در كريسمس ميپردازيم به ما وام دهند، اوضاع بهتر خواهد شد.
مكزيك را در نظر بگيريد. هدف از بندهاي معطوف به كاهش تعرفه در پيمان نفتا اين بود كه هم مكزيكيها و هم ما ثروتمندتر شويم. كالاهاي ارزانتري به دست ميآورديم و برخي مشاغل خود را از دست ميداديم، اما با كالاهاي ارزانتري كه وارد ميكرديم، پول بيشتري در جيبمان ميماند تا خرج كنيم و به اين ترتيب مشاغل بيشتري را پديد ميآورديم. تنها لازم بود كه درجهاي از جابهجاييپذيري و انعطافپذيري در نيروي كار وجود داشته باشد و آنها را دوباره آموزش دهيم.
بر پايه راهبرد نفتا براي جابهجاييپذيري نيروي كار در مكزيك، تودههاي بيكار و نيمهبيكار اين كشور بايد براي دستيابي به كار به كارخانههاي واقع در امتداد مرز كشورشان با آمريكا مهاجرت ميكردند و مثلا قطعات و مواد معاف از تعرفه واردشده از آمريكا را مونتاژ ميكردند و بعد محصولات خود را بي هيچ تعرفهاي دوباره به آمريكا صادر ميكردند.
در مقابل، انتظار ميرفت كه افزايش پيشبينيشده در مشاغل و رفاه مكزيكيها به ميانجي پيمان نفتا، مهاجرتهاي غيرقانوني به آمريكا را كمتر كند. در سال 1994، همان سالي كه پيمان نفتا منعقد شد، ژانت رنو، دادستان كل آمريكا پيشبيني كرد كه تعداد مهاجران غيرقانوني در شش سال به يكسوم خواهد رسيد. او ميگفت: «نفتا مايه اميد ما براي كاهش تعداد مهاجران غيرقانوني در بلندمدت است. اگر اين پيمان ناكام بماند، كنترل كارآمد مهاجرت ناممكن خواهد شد».
در آغاز، همان طور كه برنامهريزي شده بود، اوضاع خوب پيش ميرفت. اشتغال مكزيكيها در مناطق مونتاژكاري كه دستمزد كارگرانشان اندك بود و صادرات اين كشور در آن جا توليد ميشد، افزايش يافت - تا اين كه فرصتهاي اشتغال و توليد نصيب چينيهايي شد كه دستمزد كارگران كارخانهايشان تنها يكچهارم همتايانشان در مكزيك بود.
امروز پس از 13 سال انجام «تجارت آزاد» تحت پيمان نفتا، دستمزدهاي واقعي در بخش توليد كارخانهاي مكزيك به سطحي كمتر از زماني رسيده كه اين پيمان هنوز منعقد نشده بود. بيش از يكسوم از مشاغل كشاورزي مكزيك از ميان رفتهاند و ميليونها نفر از كارگران روستايي و كشاورزان خردهپاي ورشكسته، روانه شهرهاي مكزيك يا آن سوي مرزهاي آمريكا شدهاند.
به همان ترتيب كه هزينههاي اندك نيروي كار در چين، رقابتپذيري بخش توليد كارخانهاي مكزيك را از ميان برد، صادرات محصولات كشاورزي ارزان و تحت حمايت دولت از آمريكا به مكزيك نيز بخشهاي بزرگي از كشاورزي آن را نيستونابود كرده است. كشاورزان خردهپاي مكزيكي به هيچ رو نميتوانند با محصولات به شدت حمايتشده آمريكايي كه به خاطر سياستهاي «تجارت آزاد»، با قيمتهاي مصنوعا اندك در بازارهاي آنها فروخته ميشوند، رقابت كنند. بر پايه گزارش لوردس گارسيا ناوارو، خبرنگار شبكه راديويي انپيآر، «در اثر پيمان نفتا، مزارع آمريكا بازار مكزيك را غرق در گونههايي از محصولات ارزان ميكنند. كشاورزان آمريكايي كه از يارانههاي دولت بهره ميبرند، تقريبا رقابت را براي كشاورزان مكزيكي امكانناپذير كردهاند».
منبع : دنیای اقتصاد