نوآوری فقط محصول جديد نيست
روزنامه دنیای اقتصاد
سيدکامران باقری*
تقاضا در صنعت نشر کتاب در ايران اگر کاهشی نباشد، افزايشی هم نيست. رقبا زياد و فشار رقابت سنگين است و حاشيه سود و نرخ بازگشت سرمايه هم کم و روند آن کاهشی است. بيشتر شرکتهای فعال در اين صنعت برای فرار از مشکلات کاهش حاشيه سود تلاش میکنند از هزينههای خود کم کنند.
در اين صنايع رقبای قدرتمندی وجود دارند که دسترسی بهتری به داراييهای مکمل (همچون نام و نشان شناختهشده، امکانات توليدی، شبکه توزيع انحصاری و...) دارند. بنابراين ورود بازيگران جديد به صنعت نشر با موانع جدی همراه است، معمولا گمان میشود که مجال چندانی برای نوآوری در اين صنعت وجود ندارد و البته حاشيه سود اندک هم اجازه سرمايهگذاری سنگين در پژوهش و نوآوری را نمیدهد. رويکرد غالب به نوآوری در صنعت نشر کتاب، بيشتر در قالب نگارش محتوای نو، انتشار با کيفيت بهتر و توزيع متفاوت کتاب بوده است، البته وجود مشکلاتی همچون کمبود آثار فاخر مکتوب، سرانه بسيار پايين کتابخوانی در کشور و پایین بودن تیراژ کتاب، ضعف حفاظت از حقوق مادی و معنوی نويسندگان و صاحبان آثار مکتوب و نبود نظام توزيع مناسب، مجال آنچنانی برای نوآوری در چارچوب همان رويکرد سنتی باقی نگذاشته است.
صنعت نشر کتاب در ايران نمونه روشنی از يک صنعت بالغ است و ويژگیهای بالا تا اندازه زيادی در ديگر صنايع بالغ هم وجود دارند، لذا بايد پرسيد که آيا اساسا راه ديگری برای نوآوری در صنايع بالغ وجود دارد؟
پاسخ به پرسش بالا مثبت است و میتوان آن راه ديگر را «نوآوری در مدل کسبوکار» ناميد. به بيان سادهتر، نوآوری ضرورتا به نوآوری در محصول (کتاب) يا فرآيند (شيوه توليد و کانال توزيع) محدود نمیشود و گاهی نوآوری در مدل کسبوکار بهترين راه رشد است. شرکتها در صنايع بالغ، معمولا در دل يک مدل کسبوکار رايج گرفتار میشوند و درآمدزايي را تنها در دل همان مدل رايج جستوجو میکنند.
منظور از مدل کسبوکار به اختصار همان شيوه ارزشآفرينی برای مشتريان و سپس تصاحب بخشی از آن ارزش برای خود شرکت است.
برای نوآوری در مدل کسبوکار بايد خود را به جای مشتری بالقوه گذاشت و از ديدگاه او درباره کموکيف ارزشآفرينی يک بنگاه برای مشتريان قضاوت کرد و پرسشهايي اساسی مطرح کرد: بايد پرسيد که بنگاه کدام مشکل مشتري را حل میکند؟ اين مشکل تا چه اندازه براي مشتري بزرگ و مهم است؟ شيوه پرداخت مشتري چگونه است و چگونه بايد باشد؟ قيمت فروش بايد چقدر باشد؟ و مهمتر آنکه ارزش آفريده شده چگونه بايد بين مشتريان، بنگاه و تامينکنندگان تقسيم شود؟
صنعت نشر ايران به عنوان يک صنعت بالغ، مدل کسبوکار رايجی دارد که بيشتر بنگاهها در عمل از آن پيروی میکنند. در اين مدل، اقليت کتابخوانی در کشور وجود دارد که بايد کتاب را بر پايه علاقهمندی آنها (به تشخيص ناشر) توليد کرد و سپس آن را در معرض ديد همان اقليت کتابخوان قرار داد. حتی نوآوریهای اين صنعت هم يا از جنس تهيه کتابهای نو، بهبود کيفيت توليد کتابها يا روشهای نو در رساندن کتابها به دست همان اقليت است. برای نمونه، ايجاد سازوکار فروش اينترنتی کتاب در عمل همان اقليت و کتابهای مورد نظر آنها را مورد نظر دارد.
بنابراين در صنايع بالغ لازم است تا بار ديگر تکتک عناصر مدل کسبوکار سنتی و ظرفيت نوآوری در آنها مورد توجه قرار گيرند. بايد همان پرسشهای اساسی را پرسيد. برای نمونه، آيا میتوان برای کسانی که کتابخوان حرفهای نيستند هم ارزشآفرينی کرد؟ اگر فرض کنيم که بتوان راههای ارزشآفرينی ديگری برای اين گروه پيدا کرد، آنگاه بازاری بسيار بزرگتر پديد خواهد آمد و پتانسيل رشد کسبوکار در اين صنعت بسيار زياد خواهد شد.
شرکت چيترا با «طرح امانی کتاب» نمونهای از نوآوری مدل کسبوکار در صنعت بالغ نشر کتاب ايران است. جرقه اين مدل نوآورانه از همان پرسشهای اساسی خورده است؟ چرا کتابخوانها بايد برای خريد کتاب جستوجو کنند يا برای امانت گرفتن آن به کتابخانهها بروند و ثبتنام کنند. آيا میتوان کتاب را نزد افراد برد، آنهم درست زمانی که وقت آزاد دارند و برای آن زمان برنامهريزی خاصی نکردهاند؟ آيا میتوان کتاب را بدون تشريفات و هزينههای معمول به کتابخانهها امانت داد؟ آيا میشود افراد پس از خواندن کل يا بخشی از کتاب در مورد خريد يا نخريدن آن تصميم بگيرند؟
فرمول حاصل بسيار ساده است: «در مکانهايي چون بيمارستانها، جايگاه مخصوصی برای امانتدادن کتاب برپا میشود. تنها در ازای پرداخت قيمت پشت جلد، کتاب به افراد امانت داده میشود. فرد میتواند پس از مطالعه، کتاب را برگردانده و وجه سپرده خود را بازپس بگيرد يا به کتاب علاقهمند شود و آن را برای خود نگاه دارد.»
اين مدل جديد کسبوکار، با فراهم آوردن دسترسی راحتتر و با دادن امکان استفاده مفيد از وقت آزاد مشتريان با کمترين هزينه و تشريفات، ارزشی از جنس متفاوت را برای آنها میآفريند. اين مدل ابتدا در سال 1382 در بيمارستانی در شيراز آزموده شد و آنچنان مورد استقبال قرار گرفت که در همان سال نخست، 36 محل عرضه کتاب در استان فارس راهاندازی شد.
در کمتر از پنج سال گستره رشد اين کسبوکار به 25 استان کشور با اشتغال حدود 1500 نفر در قالب 300 باشگاه کتابخوانی رسيد. به لطف اين مدل نوآورانه، روزانه دهها هزار کتاب در سراسر ايران (در فضاهايي چون بیمارستانها و درمانگاهها، شعب تامیناجتماعی، ایستگاههای راهآهن، فرودگاهها، پایانهها و شعب دادگستری) در اختيار مردم قرار میگيرد. جالب اينجا است که افراد با وجود داشتن حق بازگرداندن کتابها، در بيش از 20درصد موارد به کتابها علاقهمند شده و آنها را بازنمیگردانند (يا به عبارتی خريداری میکنند).
اين مثال که با سودآوری و رشد مناسبی همراه بوده، نشان میدهد که میتوان با نوآوری در مدل کسبوکار، رشد قابلتوجهی را حتی در صنايع بالغ تجربه کرد. بنابراين گاهی لازم است با طرح پرسشهايي اساسی، فرضيات سنتی کسبوکار را به چالش کشيد و نوآوری را تنها به نوآوری در محصول و فرآيند خلاصه نکرد.
* مشاور مديريت نوآوری و مالکيت فکری ( این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید )