فرآيند نوآوری نيازمند مديريت چند بعدی است
روزنامه دنیای اقتصاد
نوشته سياوش ملکیفر*
بخش هشتم
يکي از شرکتهاي خوشنام کشورمان در حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات، سال گذشته راهبرد کسبوکار خود را با مشارکت تعداد قابلتوجهي از مديران و کارشناسان خود تدوين کرد. يکي از مراحل تدوين راهبرد، به روال معمول، بررسي قوتها و ضعفها (يا بهتر بگوييم، فرصتهاي بهبود)ي شرکت بود.
نظرسنجي از مديران و کارشناسان باتجربه شرکت حاکي از آن بود که يکي از چالشهاي عمده شرکت، طولانيبودن فرآيند رساندن ايدههای جديد در حوزه فناوری به بازار است که ما از آن به نوآوري فناورانه ياد ميکنيم؛ البته اين موضوع نهتنها دلنگرانی برخی شرکتهاي ايراني، بلکه دغدغه بسياري از شرکتهاي پيشرو جهانی است؛ شرکتهايي که قصد دارند محصولات و خدمات نوآورانه خود را زودتر از رقبا به بازار عرضه کنند و از منافع آن بهرهمند شوند.
پس از گذشت يکسال، گروه «مديريت فناوري» شرکت تلاش کرد با يک نگاه آسيبشناسانه، علت طولانيبودن فرآيند نوآوري را بشناسد.
بررسيها و گفتوگوهاي زيادي انجام شد و سرانجام، به اين نتيجه رسيد که فرآيند نوآوري در شرکت، بسيار تکبعدی و متمرکز بر عامل فناوری است؛ اما اين به چه معنا بود؟
در اين شرکت، واحدي با نام «تحقيق و توسعه» وجود دارد که مهندسهاي جوان، خوشفکر و عموما پرانگيزه آن، خود را عهدهدار توسعه فناوري به عنوان قلب تپنده محصولات/خدمات جديد ميدانستند.
از نگاه مهندسهاي واحد تحقيق و توسعه، فناوري «همهچيز» بود. بنابراين، بدون تعامل تنگاتنگ با ساير واحدها و گاه راسا، پروژههاي توسعه فناوري را کليد ميزدند. مهندسهاي واحد تحقيق و توسعه، ارزش نسبي کار خود در فرآيند توسعه نوآوري (محصولات و خدمات جديد) را بسيار بيشتر از آنچه بايد ارزيابي ميکردند.
درنتيجه، همه ديگر ذينفعان فرآيند نوآوری بايد منتظر ميماندند تا واحد تحقيق و توسعه، با صرف هزينه و زمان قابلتوجه، از فناوري جديد پردهبرداري کند.
پس از آنکه واحد تحقيق و توسعه، از فناوري جديد پرده برميداشت، تازه نوبت به بررسی ديگر ابعاد فرآيند نوآوری میرسيد. برای نمونه، واحد امور مشتريان بايد تناسب آن فناوری را با نيازهاي مشتريان کليدي بررسي میکرد. اگر پاسخها مثبت بود، نوبت به واحد بازاريابي ميرسيد که تقاضاي بازار آن را بررسي کند و برايش طرح توجيهي بنويسد.
چه بسيار فناوريهايي که نداشتن توجيه اقتصادي آنها در اين مرحله و بسيار ديرهنگام مشخص میشد. همين تاکيد بيش از اندازه بر فناوری و کوتاهی در توجه به ابعاد ديگر فرآيند نوآوری باعث شده بود که شرکت با دو مشکل جدی در فرآیند کار روبه رو شود:
1- زمان لازم برای رساندن ايدههای جديد به بازار به 3 تا 4 برابر افزايش پيدا کند.
2- منابع مالي شرکت هدر برود.
اما موفقيت در نوآوري، مستلزم توجه همزمان به ابعاد ديگر اين فرآيند (از جمله سازمان و بازار) است.
تجربه اين شرکت ايرانی در حوزه اطلاعات و ارتباطات نشان میدهد که افزايش وزن نسبي «فناوري» در «نوآوري فناورانه» میتواند باعث طولانيشدن و کاهش ضريب موفقيت فرآيند نوآوري شود.
البته مراد کوچکشمردن نقش فناوري در فرآيند نوآوري نيست، بلکه هدف آن است که نگاه همهجانبه و
چندبعدي/چندرشتهاي- دستکم 3 بعدي- به نوآوري ترويج شود و جاي نگاه تکبعدي- فناوريمحور- را بگيرد.
برای نمونه، فناوري بايد با «سازمان» و توانمندیهای آن سازگاری داشته باشد. بیشک شناخت علمی زوايای پيچيده مديريت سازمانی اگر در خدمت فرآيند نوآوری قرار گيرد، شانس موفقيت را افزايش میدهد.
از سوی ديگر، فناوري بايد به قامت مشتري دوخته شود و چه بسيار فناوريهايي که مشتري حاضر نيست براي آنها پول بدهد و بنابراين به نوآوري تبديل نميشوند. بنابراين شناخت بازار و توانمنديهای بازار-محور از پايههای اين فرآيند به شمار میروند.
چه بهتر که دستکم سه بعد مختلف فرآيند نوآوری (فناوری، سازمان و بازار) به تناسب و موازات هم مورد تاکيد قرار گرفته و مديريت شوند تا همزمان لازم برای رساندن ايدههای جديد به بازار کم شود و هم کاستیهای شرکتها در حوزه سازمان يا بازار در همان ابتداي کار آشکار شوند.
در اين صورت شرکتها میتوانند ضمن جلوگيری از به هدر رفتن منابع محدود و باارزش خود، بر استحکام و شانس کاميابی فرآيند نوآوریشان بيفزايند.
* عضو هيات مديره انديشکده آصف ( این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید )*